با مطالعه تاریخ می‌فهمیم که چقدر توجه به آن‌چه در اطراف آدمی می‌گذرد مهم است. برای مثال نقل است یکی از همین روزها مریدان نزد شیخ رفتند. پس قبل از این‌که مریدان بگویند "ای شیخ ما را پندی ده که آن به" و قبل از این‌که شیخ آن‌ها را پندی بدهد که آن به و سپس آن‌ها جامه از هم بدرند و نعره‌ها سر بدهند، این‌بار خود شیخ اول کاری هنوز درحالی که عرق مریدان خشک نشده بود گفت: ای مریدان مستعد جامه دریدن! آیا از اوضاع حساس کنونی منطقه با خبرید؟

جملگی مریدان گفتند: بله یا شیخ!

شیخ اندکی تامل کرد و دوباره پرسید: از اوضاع حساس داخلی چه؟

مریدان باز گونه سمت راست صورت بالا دادند و به تمسخری پنهان تَکرار کردند: بله شیخنا!

شیخ که منتظر بود آن‌ها بگویند خیر و بعد آن‌ها را پندی دهد که آن به و سپس شاهد جامه درانی‌های مکرر آنان باشد، از این پاسخ جا خورد و سه بار پشت سر هم و دو بار هم در فواصل زمانی معین تعجب کرد و سپس گفت: عه! آخر چگونه؟

مر مریدان گفتند: این‌گونه!

و دست‌ها در خورجین الاغ‌‌های‌شان کردند و موبایل‌های هوشمند را بیرون کشیدند و همگی تلگرام و کانال‌های خبری را نشان شیخ دادند.

شیخ که کم مانده بود عنان از کف بدهد و جامه و زیرجامه را هردو با هم بدرد، پنجه در محاسن برد. تا این کار را بکرد مریدان گمان بردند شیخ این‌بار قصد دارد محاسن بدرد. اما شیخ گفت: یه جا بشینید یه لحظه دارم فکر می‌کنم. سپس گفت: شما شش نفرید و من هم شش دختر دارم. اگر راست گفته باشید و از همه اخبار مطلع باشید، دخترانم را به عقد شما در خواهم آورد. اما اگر دروغ گفته باشید، پس وای به حالتان. در این‌صورت شما را پندی خواهم داد آن‌چنان به، که دچار بیماری نوظهوری به نام "تکرر خود جامه‌دری" شوید!

مریدان از سخنان شیخ کف کردند و گفتند: یا شیخنا! همین چیزی که الان شما گفتید خودش قابلیت این را داشت که ما جامه‌ها بدریم! بدریم؟

شیخ گفت: خاموش! حال برای این‌که بفهمم چه کسی راست گفته و چه کسی دروغ، سوالی می‌پرسم. بگویید ببینم، چه چیز وظیفه دولت است؟

مریدان را از چهره رنگ برفت.

مرید اول گفت: ساخت اتوبان؟

شیخ گفت: خیر جانم!

مرید دوم گفت: ساخت مسکن؟

شیخ گفت: نچ!

مرید سوم: ساخت فرودگاه؟

شیخ: نع!

مرید چهارم: راه‌آهن؟

شیخ: خسته شدم!

مرید پنجم: بدریم؟

شیخ: صبر کن بینیم مرید شیشم چی می‌گه!

مرید ششم: اتاق شیردهی نوزاد؟

شیخ را رخساره زرد شد و بی‌هوش به سمتی افتاد. پس همین‌که بر صورتش آب پاشیدند بلند شد و گفت: احسنت! دقیقا درست است. دولت که بی‌کار نیست بیاید برای ملت اتوبان و راه‌آهن و فرودگاه درست کند؛ این‌ها کار قوه قضاییه است. دولت باید بنشیند و لنگ روی لنگ بیاندازد و کلا توکل کند به کدخدا.

پس شیخ جملگی مریدان را به صدقه سری مرید ششم، به دامادی پذیرفت و مریدان با دختران شیخ مزاوجت کرده، سال‌های سال خوشبخت شدند.

حالا دیدید توجه به اطراف و اخبار چقدر مهم است؟ 


اصل خبر: روحانی: ساخت مسکن، فرودگاه، راه‌آهن و اتوبان بر عهده دولت نیست. 

 از منتشر کنندگان: پایگاه مجازی طنز راه راه