چه کسی فکر می‌کرد با برداشته‌ شدن تحریم‌ها، حتی کار و بار صنعت سینمایی کشور هم سکه بشود و همین الان به من خبر داده‌اند که حتی قشر فرهیخته و فرهنگی آمریکا هم تئاترها را تعطیل کرده‌اند و برای دیدن فیلم وداع غم‌انگیز حاج آقا با میم.ه، ریختن تو خیابونا!!! حتی معترضان دست‌نوشته‌هایی با خود حمل می‌کنند که از دولت اوباما درخواست پخش این فیلم در سینماها را دارند.
فلذا ما هم با دیدن این محصول فاخر از این کمپانی حدس می‌زنیم قسمت بعدی این سریال این جوری باشد:
 
 
سکانس اول:
 
یک ماشین آخرین سیستم جلوی در زندان می‌زند روی ترمز. یک محافظ محافظ دیگر را در آغوش گرفته و در هر دو گوش او هی تند تند دعا می‌خواند. محافظ دوم به محافظ دیگر اشاره می‌کند، محافظ دیگر به محافظ‌ دیگری ماشین را نشان می‌دهد و محافظ‌ سنگک به دست با سرعت درهای ماشین را باز می‌کند.
 
 
سکانس دوم:
 
میم.ه: آه پدر... این زندان خیلی دلگیره! چه کسی غم دوری از تو را بر من تحمیل کرد؟
 
حاج آقا: آه پسر... خب معلومه دیگه، قوه قضاییه! این پرسیدن داشت پروفسور؟ با همین کارات روی صادق زیباکلامو سفید کردی دیگه!
 
حاج خانم: بابا کم دعوا کنید جلوی هوادارا زشته! باید برای رسوا کردن این مافیای ظالم، اول بریزیم تو خیابونا بعد یه بیانیه مفصل بیرون بدیم.
 
ف.ه: حالا چون مثلا ما به خاطر آرامش کشور سکوت کردیم، همون کلیپ وداع رو بدیم بیرون کافی نیست؟
 
حاج آقا: در کنار کدامین سد، این درد را تسکین دهم؟ کدامین جت اسکی یارای بر دوش کشیدن این غم را دارد؟!
 
 
 
سکانس سوم:
 
ف.ه: داداش جات راحته؟
 
میم.ه: ای بدک نیست. میگم این بهایی‌ها و سلطنت‌طلبا که می‌گفتی همین‌جا هستن دیگه آره؟
 
ف.ه در حال خروج از اتاق ملاقات: خاطراتی که از همبرگر فروشی‌های تهران داشتیم، شعر اگر می‌شد الان من پنج دیوان داشتم!!!
 
 
 
سکانس آخر:
 
محافظ سنگک به دست، در ماشین را محکم می‌بندد.
 
شیشه دودی به اندازه قطر یک سنگک باز می‌شود و محافظ از آن‌جا سنگک را به زور داخل می‌کند.
 
یکی از میان جمعیت به راننده می‌گوید: سد لتیان لطفا!
 
برف شدیدی شروع به باریدن می‌کند.

از منتشر کنندگان: