دیشب بابامو دیدم بننایف!
بن سلمان، پادشاه سن و سالدار حکومت عربستان سعودی، اخیرا با برکناری برادرزاده خود بننایف، یکی از فرزندان خود را به سمت ولیعهدی برگزیده است.
وی در اقدامی بسیار نادر و برخلاف رسم پادشاهان گذشته که کلا به کسی دربرابر کارهایشان جواب نمیدادند، مرزهای دموکراسی در عربستان را کیلومترها گسترش داد و علت این کارش را تشریح کرد.
وی گفت: از اعماق قلبم راضی به برکناری شاهزاده بن نایف از منصب ولایتعهدی نبودم و راجع به این مساله خیلی فکر کردم و شب پس از نماز طلب مغفرت کردم و از خدا خواستم مرا در این موضوع راهنمایی کند و موقع خواب، جدم عبدالعزیز، موسس عربستان را دیدم که به من دانهای داد و سفارش کرد که آن را در خاک بکارم تا مردم عربستان از آن بخورند و من نیز کاری که پدربزرگم خواست را انجام دادم.
و بدینترتیب به سفارش جد بن سلمان در خواب، ولیعهد عربستان عوض شد.
در زیر گزارش لحظه به لحظهای خواهیم داشت از این خواب:
هووو
هووووو
ووووووویییییی
یوهوووهووویوووهووو
- کیستی؟ ای جسم حجیم، آیا تو جن هستی؟
- من جدت هستم احمق! هنوز هم مثل کودکیهایت قبل از خواب تا خرخره غذا میخوری و در خواب خزعبل میبینی؟
- عه! شمایید بابابزرگ؟ بذارید دستتونو ببوسم
- خفهشو! تو یه گوشه بشین گند نزن به حکومت، من پاتو میبوسم
- چرا مگه چیکار کردم بابابزرگ؟
- چیکار نکردی الدنگ
- داعش رو میگی؟
- نه اونکه خداییش خوبه، اونو ادامه بده دمتم گرم
- پس چی؟ یمن؟
- اونم بد نیست بگو بچهها از آمریکا بیشتر بمب بخرن، مخصوصا از اونا که موقع پرتاب یهو تکثیر میشن کلی میشن دوس دالم!
- باشه، پس حتما از منای پارسال ناراحتی؟
- نه اونم بد نبود ولی بیشتر جای کار داشت
- جون تو راه نداشت بیشتر بکشیم
- جون عمهتو قسم بخور بیشعور
- ببخشید. پس از چی ناراحتی بابایی؟
- بیا این دونه رو بگیر کوفت کن
- بابایی جون تو جا ندارم
- لامصب یعنی جوری شام خوردی که اندازه یه دونه نخودم جا نداری؟
- نه والا
- باشه، پس مستقیم بهت میگم که دیگه فردا هم لازم نباشه معبر و خوابگذار بیاری
- دم گرم، جبران کنیم
- این برادر زادهه... چی بود اسمش؟
- قادر بادر عنتر؟
- نه، اسمش تک زبونم بودا
- صادم جاسم نادم؟
- نه اونم نه
- ماسن تاسن باسن؟
- ای بابا! نه! یه دیقه دندون بگیر تا بگم
- ببخشید. بفرمایید
- همین که گذاشتیش ولیعهدت
- آهان خب از اول بگید دیگه، بن نایف
- آره آره خودشه
- خب؟ اذیتتون میکنه؟ بدم سرشو بکنن زیر آب؟
- نه نمیخواد بکشیش، همینکه عزلش کنی کافیه، با قیافش حال نمیکنم
- چشم باباجون الساعه از خواب که بیدار شدم عزلش میکنم. فقط ببخشیدا، میشه بپرسم چرا؟
- آره میشه
- چرا؟
- این بننایف، پسر بردار تو هستش اما پسر برادر ناتنی تو هستش، این حقیقتو بابات به کسی نگفته بود تا حالا
- آه... پدر چرا...
- بسه دیگه خودتو لوس نکن! حالا مثلا انگار یادش رفته ما نفری شست تا زن داشتیم! این چیزا طبیعیه پیش میاد. وقتی از خواب پاشدی یه راست نری تو حرم سرا، اول برو اول اونو عزلش کن جاش پسرتو نصب کن
- باشه بابا
- کاری نداری؟
- نه بابا جون، راستی! این دونه رو چیکار کنم؟