اگرچه به مشام رسیدن بوی ماه مدرسه برای بعضی از بچهها مثل استنشاق آمونیاک خالص در محیط غیرآزمایشگاهی هستش، اما اصولا هرکدوم از افراد مختلف، له شدن زیر فشار سنگین فرا رسیدن ماه مهر و بازیهای راه مدرسه رو به یه شکلی بروز میدن.
در همین رابطه اما یه عده هستن که شخصیت بشدت انعطافپذیری دارن و همون روزهای اول با محیط کنار میان؛ این شخصیت تنشزا در ادامه اگر در شرایط خوبی قرار بگیره و به خوبی تغذیه بشه، به تکامل میرسه و در همون هفتههای اول وارد فازی میشه که در اول هر کلاس خطاب به معلم میگه: آقا اجازه! مشقا رو نیگا نمیکنید؟
شخصیت دیگه، برعکس شخصیت اول، به سختی می تونه با محیط اطراف خودش کنار بیاد. این نوع از دانشآموزان که تقریبا توی هرکلاس دو الی سه تاش موجوده، اگر در محیط تاریک و مرطوب قرار بگیره، شروع به جویدن ناخنها و کندن پوست اطراف اونها میکنه تا جایی که خون راه بندازه.
و اما شخصیت سوم و آخر شخصیتی مرموز و پیچیده داره! این شخصیت فشار عصبی ناشی از شادیهای راه مدرسه رو توی خودش جمع میکنه و در هر فرصتی که احساس خطر کنه، سیستم دفاعی خودش رو به آرومی بهکار میاندازه. این شخصیت فرصتطلب در بیشتر موارد دچار دلپیچه است و اوج فعالیتهای اون وقتی رقم میخوره که مادر براش لقمه تخممرغآبپز گذاشته باشه!