یک "استعفا" که بعدا دست و پا درآورد!
کارلوس اسحاق اربع کیروش(!)، در خانوادهای مذهبی در منچستر یونایتد دیده به جهان گشود. وی بلافاصله پس از گشودن دیده به جهان، ضمن گریه و زاری از حضور در دنیا استعفا داد که البته استعفای وی هرگز پذیرفته نشد.
همین نکته در ادامه زندگی حرفهای او باعث ایجاد اختلالات شدید عاطفی شد و او را تا آخر عمر تحت تاثیر قرار داد.
اسحاق اربع مانند بسیاری از شخصیتهای مهم جهان که یک رگ ایرانی دارند، اتفاقا رگ ایرانی ندارد و جزو بسیاری از شخصیتهای دیگر جهان است که رگ ایرانی ندارند. کیروش در ادامه زندگی پر فراز و استعفای خود بارها دچار استعفا شد و کمکم راه سخت زندگی خود را در میان استعفاها پیدا کرد و به شیوه نوینی از زندگی همراه با استعفا دست یافت.
او برای گذران زندگی و پیشرفت در امر استعفا، وارد فوتبال شد و بزودی با پیشرفتهای چشمگیری مواجه شد و در عرصه مربیگری درخشید.
او که وارد فاز تازهای از زندگی همراه با استعفا شده بود و برای خودش استعفاهای دور و درازی را تصور میکرد، دیگر به استعفاهای درونمرزی قانع نبود؛ پس به خاطر علاقه زیادش به استعفا در شرایط بیرون از خانه، به کشور استعفا پرور ایران سفر کرد و سرمربی تیم ملی فوتبال این کشور شد.
اما کیروش هرگز فکر نمیکرد پرنده زیبای استعفا، در ایران از روی شانههای او بلند شود، چرا که مسئولین فدراسیون فوتبال در ایران، به راحتی با استعفاهای کیروش مخالفت میکردند و هربار با پیشنهاد مبلغ بیشتری، کارلوس سالخورده را در استعفا ناکام میگذاشتند.
کارلوس پیر حتی همه راهها را هم امتحان کرد. او روزی به خاطر شلیک پدافند هوایی در تهران و روز دیگر به خاطر فوت مرحوم هاشمی استعفا داد اما پذیرفته نشد.
او که دیگر چیزی برای از دست دادن نداشت، باز هم به دلیل حادثه آتشسوزی برج پلاسکو، محاکمه نکردن فریدون، ادامه مرخصیهای مهدی هاشمی، هجوم ریزگردها به خوزستان و قطعی برق این استان در سایه بیتدبیری ابتکار و دولت، عدم استعفای آخوندی و... استعفا داد اما هربار با پیشنهاد چندمیلیاردی قرارداد توسط فدراسیون فوتبال، مجبور شد استعفای خود را پس بگیرد.
وی نهایتا در یک روز زمستانی و سرد، از ایران استعفا داد و کلا برگشت به کشور خودش تا شاید آنجا قدر استعفاهایش را بدانند.
منتشر شده در ویژه نامه طنز راه راه
خرید PDF از طاقچه: yon.ir/mVoEP