از آن جا که معمولا بالای ۱۰۰درصد مشکلات مملکت در تاکسی‌ها موشکافی و تحلیل می شود، تصمیم گرفتم سوار یکی از همین تاکسی‌ها شده، تحلیل خود از وقایع اخیر را در اختیار جامعه بگذارم. البته بعد از سوار شدن، دوستان مدام از بیرون به بنده اشاره می‌کردند که برای نشان دادن عمق فاجعه اخیر، وسط راه از تاکسی پیاده شو؛ اما کدام عاقل فرصت سخنرانی در پشت تریبون تاکسی را از دست می‌دهد؟ وگرنه خدا می‌داند ما خودمان هم علاقه‌ای به تو چشم شدن نداریم، کی؟ من؟

البته من خودم بصورت کاملا مدبرانه دو کوچه جلوتر از خانه پیاده شدم تا اعتراض خود را بصورت کاملا مدنی و دیپلماتیک گوش‌ عربستان رسانده باشم. آن‌چه در زیر می‌خوانید، بخشی از سخنرانی مهم دیروز عصر من است که در جمع کثیری از هوادارانم ایراد کردم. فلذا نظر به تاثیر خارق‌العاده سخنرانی من در وضعیت ژئوپلوتیک منطقه، برای استفاده همگان، آن را در همین زیر منتشر می‌کنم:

 

(آقا در رو آروم ببند قربون دستت+ صدای بسته شدن در)

این تازه به دوران رسیده‌ بازی‌ها چیست در می‌آورند؟ عزت هم شد اسم؟ اگر من رئیس بشوم،Smith(اسمیت) را به پاسپورت ایرانی برمی‌گردانم! (تایید حضار با تکان دادن سر+ سرفه یکی از حضار)

من اهل کارهای گازانبری که نیستم که! با همان انبردست معمولی هم کارم راه میافتد. البته اگر انبردستش آمریکایی بود چه بهتر!(تشویق بی امان حضار+ پیاده شدن یکی از حضار با حالتی تکبیر گویان) چرا که گاهی بعضی سیم‌ها را هر انبردستی قطع نمی‌کند و جنس انبردست در این‌جا حرف اول را می‌زند. شاید عده‌ای هم اعتراض کنند که چرا مثلا تو با فلانی دست دادی یا فلان وزیر تو با بهمانی دست داد؟ که در پاسخ فقط ایشان را به علم آموزی بیشتر سفارش خواهم کرد(صدای رادیو: چرا یک مشت بی‌سواد...+ شادی و سر از پای نشناختن حضار)

اصولا من معتقدم اگر کسی در این میان انتقادی هم داشت(صدای زنگ تلفن یکی از حضار+ نظر به اهمیت موضوع تماس ردی می‌دهد) نباید با تندی با او برخورد کرد، بلکه باید برای او فضایی گرم در عوالم بالا تهییه نمود(تکبیر حضار+ پیاده شدن یکی دیگر از حضار)

البته این نکته را قبل از اینکه فراموش کنم عرض نمایم که گاهی اوقات برای بازگرداندن Smith لازم است از امیر کویت هم کمک بگیریم!(همهمه حضار+پیاده شدن یکی دیگر از حضار با حالتی مشکوک) در هر صورت این اعتقاد عمیق در من وجود دارد که هیچ‌گاه برای برگرداندن Smith دیر نیست! در همین رابطه ضرب‌المثلی هست که می‌گوید: دیر رسیدن Smith به پاسپورت، بهتر از هرگز نرسیدن آن است(سر از پای نشناختن حضار+ تکان شدید ناشی از یک چاله)

(قرار گرفتن خودرو در یک شیب ملایم...) اجازه دهید حالا که بحث شیب هم پیش آمد این نکته را هم که خالی از لطف نیست خدمت حضار عرض کنم و به‌عنوان نتیجه‌گیری در باب ویزای ابوطالبی و جنتی و هاشمی بگویم که...(آخرین نفر از حضار: پاشو برو بیرون بینیم! اینجا دیگه ایستگاه آخره جلوتر نمیرم!)


از منتشر کنندگان:

پایگاه اطلاع رسانی رجا نیوز