" اصولا ما در چند موضوع از بد حادثه نه‌تنها شانس نیاورده‌ایم بلکه حتی گویا سایه شوم جغد نحث سیاه بدشانسی(!) قصد ندارد در این موضوع خاص از روی سر ما رخت بربندد"

جمله بالا قسمتی بود از سخنرانی مهم یکی از اعضا حزب جدیدالتأسیس "ندای کف گری" در جلسه‌ای که دیشب درون یک تاکسی پیکان زردرنگ در میان جمعی از حضار ایراد شد؛ که نظر به اهمیت بالای آن قسمتی از آن را در ادامه می‌خوانید:

کلا به نظر من شانس در زندگی چندبار درِ خانه آدم را می‌‌زند، این هم که گفته‌اند شانس فقط یکبار در خانه آدم را می‌زند، چرت محض است(تآیید حضار با تکان دادن سر) فلذا عجیب نیست که اگر شانس گاهی چندبار در بزند، الان فی‌المثل همین چند لحظه پیش را در نظر بگیرید، همین که من کنار خیابان ایستادم اولین خودرو جلوی پای من زد روی ترمز و دقیقا مسیر من که مستقیم بود مسیر این خودرو هم مستقیم بود، می‌بینید شانس را؟(تآیید حضار+پیاده شدن یکی از حضار).

اما از این‌‌که بدشانسی هم درِ خانه‌ آدم‌ها را می‌زند هم خیلی نباید غافل بود(تآیید حضار+سرفه‌های شدید یکی از حضار) به نظر بنده اولا و بالذات آن‌چه در زندگی درِ خانه آدم را فقط یک‌بار می‌زند بدشانسی است اما در همان یک‌بار البته کار را یک‌سره می‌کند و می‌رود پی‌کار خودش لامصب(تشویق بی‌امان حضار+ پیاده شدن یکی دیگر از حضار+ جر و بحث سر ۵۰ تومان با راننده+ محکم کوبیدن در+ خفه‌شو بتمرگ پف...).

الان فی‌المثل ما در زمینه چند صنعت دچار خوش‌شانسی هستیم ولی در چند موضوع دیگر از بد حادثه نه‌تنها شانس نیاورده‌ایم بلکه حتی گویا سایه شوم جغد نحث سیاه بدشانسی(!) قصد ندارد در این موضوع خاص از روی سر ما رخت بربندد(تکبیر بی‌امان حضار+ادامه سرفه‌های شدید یکی از حضار)، مثلا در زمینه صنعت پر رونق آقازادگی که الان با صنعت نفت درحال رقابت است، در مواردی دچار خوش‌شانسی هستیم. البته ممکن است برای حضار این سوال پیش بیاید که من این چیز مهم را از کجا فهمیدم؟ که جواب آن جلسه‌ای دیگر می‌طلبد و در این مقال کوتاه نمی‌گنجد... .(چپ‌چپ نگاه کردن حضار+ترمز شدید راننده)

بعله! همانطور که عرض می‌کردم ما در زمینه صنعت آقازادگی دچار خوش‌شانسی هستیم چراکه فی‌المثل الان در کشورهای اطراف آقازاده‌هایی دیده شده است که با نهایت بی‌ادبی با دیگران برخورد می‌کنند و اهل حمایت از فتنه‌گران هستند و بدین‌وسیله موجبات ناآرامی روح پدرانشان را فراهم می‌کنند(عطسه راننده+ سوار شدن یک مسافر و تلاش برای پایین دادن شیشه+ عدم وجود دستگیره!).

البته شاید برخی افراد درمورد برخی الفاظ اخیر برخی نمایندگان اخیر، برخی ان‌قلت‌هایی وارد کنند(تعجب برخی از حضار اخیر!) لکن اگر کسی معنی چیزی یا کاری را نداند و از آن استفاده کند چه عیبی دارد؟!(صدای زنگ تلفن یکی از حضار+نظر به اهمیت موضوع تماس ردی می‌دهد) اما در این زمینه ما دچار خوش‌شانسی هستیم چرا که امروزه آقازاده‌های ما چیزهایی را به‌کار می‌برند که واقعا معنی آن‌را نمی‌دانند... حالا شما خودتان بگویید، آیا کسی را که معنی چیزی یا کاری را نمی‌داند باید مجازات کرد؟(یکی از حضار در پاسخ به تلفن همراه خود: خفه‌شو مرتیکه پف...)

این آدم‌های خیلی‌خیلی کوچک و ریز در مجلس که موجب وهن شخصیت بزرگ‌زاده‌های ما شده‌اند(پیاده‌شدن یکی دیگر از حضار در حال تشویق بی‌امان) فکر کرده‌اند مملکت‌ شیر تو شیر است که با سینه خود محکم بزنند توی کف‌گرگی نماینده قشر روشنفکر و نماد ادب و شخصیت آقازاده‌ ایرانی، تا شاید بتوانند مملکت را به آشوب بکشانند...(پیچ تند+فشار شدید به حضار) و چه بدشانسی‌ای بزرگ‌تر از این که ما قدر این انسان‌های وارسته را نمی‌دانیم؟(تکان شدید ناشی از یک چاله+گفتن پف... توسط راننده)

البته گاهی این بدشانسی‌ها به حالت زنجیره‌ای در می‌آیند و همانطورکه می‌بینید ما درمورد برخی اساتید علوم سیاسی دانشگاه تهران هم ایضا دچار سایه شوم همان جغد مذکور هستیم چراکه اصولا در این موارد هم قدر نماد و تندیس روشنفکری خود را نمی‌دانیم! خُب حالا مگر سوئد با نروژ چقدر فاصله دارد و مگر نه این‌که ثابت کردیم اگر کسی از چیزی که نمی‌داند استفاده کند پس عیبی ندارد؟(همهمه حضار+پیاده شدن یکی دیگر از حضار).

(قرار گرفتن خودرو در یک شیب ملایم...) اجازه دهید حالا که بحث شیب پیش آمد این نکته را هم که خالی از لطف نیست خدمت حضار عرض کنم و به‌عنوان نتیجه‌گیری...(آخرین نفر از حضار: پاشو گمشو بیرون اینجا دیگه ایستگاه آخره جلوتر نمیرم!)


 از منتشر کنندگان:

هفته نامه سیاسی اجتماعی فرهنگی 9دی