اصرار شبکه نسیم در ساخت برنامه‌های پر مغز، سنگین، پرمحتوا و معناگرا

اخیرا رامبد جوان ضمن حضور در برنامه "برخی‌ها" از آغاز دور جدید برنامه معناگرا، سنگین و فوق‌العاده پر محتوای "خندوانه" خبر داده است. این بازیگر، کارگردان و مجری خیلی خوشحال کشورمان ضمن اعلام این خبر گفت در سری جدید خندوانه، استدیوی ما بزرگتر و تعداد تماشاگران حاضر خیلی بیشتر شده است. وی در پایان گفت نه تنها در سری جدید خندوانه آیتم‌های جدیدی به کار ما اضافه شده است، بلکه حتی آیتم‌های جدیدی هم در سری جدید خندوانه به کار ما اضافه شده است.

فلذا با نظر به آیتم‌ها و دستاوردهای دور قبلی این برنامه، در زیر آیتم‌های جدید را حدس می‌زنیم:

 

آیتم اول: شروع برنامه

فضای استدیو که شبیه یک هندوانه پر از هسته طراحی شده است کم‌کم روشن می‌شود، حضار که هرکدام روی صندلی‌های شبیه هسته هندوانه نشسته‌اند، به یک‌‌باره همه با هم بصورت کاملا طبیعی پقی می‌زنند زیر خنده و از میان بخار و دود و نورافشانی و دست و جیغ و هورا و عربده و... رامبد جوان بیرون می‌پرد. او هم‌زمان با باز و بسته کردن دست‌هایش بلند فریاد می‌زند: هه هه! یوهوووو! من اومدم و اییییییییییین سری جدید خندوانسسسسسسسسست... ما چقدر خوشحالیمممممم... .

آیتم دوم: گفتگوی رامبد با میهمان ویژه

صحبت‌های رامبد جوان با میهمان برنامه به انتها نزدیک می‌شود. یکی دو نفر از حضار آن پشت دارند خمیازه می‌کشند. میهمان برنامه دارد برای رامبد جوان توضیح می‌دهد که چطور زندگی‌ای شاد و مملو از خنده‌ و خوشحالی برای خود و خانواده‌اش درست کرده و رامبد هم هی وسط حرف‌های او می‌پرد و متلک‌های خیلی بامزه می‌پراند؛ در انتها رامبد از میهمان برنامه می‌خواهد درحالی‌که روی یک دست ایستاده به دوربین نگاه کند و ۵ثانیه لبخند بزند تا بعدا مردم از بین میهمانان یکی را بعنوان برنده انتخاب کنند تا او دوباره به برنامه بیاید و آن حرکت را برایشان تکرار کند.

آیتم سوم: برگزاری مسابقه پانتومیم

در این قسمت رامبد و تعدادی از حضار یک تیم را تشکیل می‌دهند تا با تیم دیگر که متشکل است از یک بازیگر و تعداد دیگری از حضار، به رقابت دوستانه بپردازند.

تیم مقابل در بین خودشان روی یک چیزی به توافق می‌رسند و آن را در گوش رامبد می‌گویند تا او بدون گفتن هیچ حرفی و فقط با درآوردن شکلک به هم‌گروهی‌های خود بفهماند که آن چیز چیست. رامبد با شنیدن آن چیز می‌گوید: واوووو! خیلی سخته ولی عیب نداره درش میارم.

رامبد درحالی که کف دست‌های خود را تند و تند بهم می‌ساید بصورت نیم‌خیز روی پاهای خود نشسته است... هم تیمی‌ها می‌پرسند: چند حرفه؟ رامبد با انگشتش اشاره می‌کند که جمله مورد نظر یک کلمه است. ناگهان رامبد چیزی به ذهنش می‌رسد و شروع می‌کند به بال و پر زدن و پرواز کردن...! مدتی می‌گذرد. رامبد خسته می‌شود ولی همچنان به پروازش ادامه می‌دهد. حضار غرق در تفکر شده‌اند. عرق از سر و روی آن‌ها جاریست... تا این‌که بالاخره از رامبد می‌پرسند: پرندست؟ رامبد خوشحال می‌شود و با اشاره سر می‌گوید که پرندست... سپس رامبد دوباره به همان حالت قبلی می‌نشیند و دوباره شروع می‌کند به ساییدن دست‌ها به هم... که وقت رامبد تمام می‌شود و اعضای تیم مقابل درحالی که فریاد می‌زنند ما بردیم ما بردیم می‌گویند جواب مسابقه پشه بود. رامبد می‌گوید: اَه.

آیتم چهارم: گروه موسیقی

چهار پنج نفر جوان با لباس‌ها و قیافه‌ها‌ی عجیب و غریب وارد استدیو می‌شوند. یکی از آن‌ها که با خودش یک دبه خیارشور حمل می‌کند بعنوان سرپرست گروه ضمن عرض سلام و خسته نباشید، تک تک اعضای گروه را این‌گونه معرفی می‌کند: من سیامک هستم. اینم سروشه که توی گروه ما وظیفه تکون دادن قوطی کنسرو لوبیای پر از سنگ‌ریزه رو به دوش می‌کشه.

این پدرامه که با این تبلت برای ما پیانو میزنه... رامبد تعجب می‌کند و می‌گوید: واوووو!!!

سیامک که متوجه تعجب رامبد شده است برای او توضیح می‌دهد که پدرام قبلا توی تبلت خود فایل نرم‌افزاری پیانو را نصب کرده است... . تعجب رامبد برطرف می‌شود.

سیامک در مورد اثری که او و تیم‌اش می‌خواهند اجرا کند توضیح می‌دهد. او به رامبد می‌گوید که اسم این اثر "دیوانگان خوشحال در برابر خوشحالان دیوانه" است. رامبد هم بعد از شنیدن نام اثر به حضار می‌گوید که آن‌ها هم باید باتوجه به اثم اثر، خودشان را آماده همراهی تیم موسیقی کنند.

سپس هوشنگ شروع به کوبیدن پاهایش بر روی زمین می‌کند و بعد پدرام دستش را روی تبلت به حرکت در می‌آورد و بدنبال آن دو، سروش و سیامک قوطی و دبه را تکان می‌دهند و حضار نیز هم صدا با هم می‌خوانند:

دو وَ دو وَ دو وَ دو وَ دو
بووم بووم بووم
دو وَ دو وَ دو وَ دو وَ دو
بووم بووم بووم

 

آیتم آخر: خدا حافظی

رامبد باخودش فکر می‌کند که فردا کی وقت دارد تا برای گرفتن پول ساخت برنامه‌های مفهومی و معناگرا به ساختمان صدا و سیما برود.

درحالی که همه درحال اجرای خنده‌های غیرمصنوعی هستند، رامبد جلو می‌آید، رو به دوربین می‌کند، نفس عمیقی از عمق جان می‌گیرید و می‌گوید: هیچ وقت به خنده نه نگید، و نفسش را بیرون می‌دهد... جمعیت از این حرکت رامبد احساسی می‌شوند.

او ادامه می‌دهد: ما به اتفاق دوستانمون اومدیم این‌جا که به شما بگیم هیچ وقت به خنده نه نگید، چون اگه شما به خنده نه نگید، زندگیتون پر می‌شه از شادی و شور و نشاط... همین دیروز من به خنده نه نگفتم، اونم بهم نه نگفت! دیدید؟ به همین راحتی به هم نه نگفتیم. زندگی یعنی همین نه نگفتن‌های به خنده...

جمعیت از این حرف رامبد احساسی می‌شود. برنامه درحالی که اشک در چشمان همگان حدقه زده است و تبدیل به بغضی زیبا شده است به پایان می‌رسد.


از منتشر کنندگان:

ماهنامه طنز و کاریکاتور بزنگاه